ورود عشقم به زندگی روزانه ی ما
شنبه 27 تیرماه، صبح با صدای گریه ی نازنینم بیدار شدیم. بهت شیر دادم و مامان جون جات رو عوض کرد. قبل از ظهر مامان جون تصمیم گرفتن شما رو برای اولین بار حموم کنن. البته مدلش یه کم فرق داشت و شما رو توی ظرفشویی شستیم چون جای بازتری داشت و مانور بیشتری میتونستیم بدیم. بعد از حمام شما، پدرجون اومدن تا تورو یه سر ببینن و برن. برای نهار، با گوشت تازه ی دیروز، آبگوشت گذاشتیم. باباجون اینا همراه دایی مجید اومدن. تا عصری که مادرجون هم اومد و از دیدن شما انرژی گرفت و رفت. ولی عمه زهرا اصلا طاقت دوری شما رو نداره و پیشمون موند. شب هم جات خالی برای شام کتلت خوردیم. هدیه ی مادرجون و پدرجون به مناسبت تولد گل نازم، علاوه بر یه گوسفند، یک عدد نی...